با كشف حقايق جديد در علم جنينشناسي، انسان در برابر اعجاز نهفته در قرآن كه به مراحل آفرينش جنين اشاره نموده سر فرود آورده، چرا كه اينگونه مطالب در چهل و اندي آيه و دهها حديث شريف آمده و در طول پانزده قرن خطوط اصلي در زمينه اين علم را ترسيم نموده و هم اكنون آن را علم جنينانساني مينامند.
با كشف حقايق جديد در علم جنينشناسي، انسان در برابر اعجاز نهفته در قرآن كه به مراحل آفرينش جنين اشاره نموده سر فرود آورده، چرا كه اينگونه مطالب در چهل و اندي آيه و دهها حديث شريف آمده و در طول پانزده قرن خطوط اصلي در زمينه اين علم را ترسيم نموده و هم اكنون آن را علم جنينانساني مينامند. هرقدر كه انسان در مطالعهي آيات كريمهي قرآن كه به علوم مختلف اشاره نموده، تعمق كند و آن را با حقايق ثابت علمي كه به تدريج كشف ميشود مقايسه نمايد، ايمان و يقين وي به خداوند و قرآن و آنچه رسول خدا (ص) از جانب خداوند آورده ميشود. دكتر كيثمور استاد تشريح و جنينشناسي در دانشگاه اوتاواي كانادا بر اين عقيده است كه: «هر چه انسان حقايق جديدتري را كشف كند در واقع ميبيند كه همان حقايق موجود در قرآن را تكرار كرده است1.»
علم جنينشناسي مطالعه خلقت انسان از ابتداي تشكيل تخمك لقاح يافته با اسپرم تا انتهاي تشكيل جنين و خروج آن از رحم مادرش بعد از نه ماه است.
تاريخ شروع اين علم با چنين معنايي به قرن هفدهم بر ميگردد، زمانيكه ميكرسكوپ به دست دو دانشمند به نامهاي هام و هوك در سال 1677 اختراع شد كه درخلال آن اسپرم مرد را كشف كردند. سپس دانشمندي به نام دوگراف، تخمك را كشف كرد كه نام وي را بر آن گذاشتند و فوليكول دوگراف نام گرفت. نقش اصلي تخمك و اسپرم، در اواخر قرن هفدهم شناخته شد و مراحل مختلف تكامل جنين و تفاصيل دقيق تشريحي آن در قرن بيستم آشكار شد و علم روز به روز در اين زمينه مطالب جديدتري را كشف ميكند.
اگر بعضي از دانشمندان اسلامي را كه تكوين جنين را از طريق آيات كريمه و احاديث شريفه، شرح دادند استثناء كنيم، بشر تا اواسط قرن هفدهم از اين علم اطلاعات ناقص و غلطي داشت. ارسطو در قرن چهارم قبل از ميلاد كسي بود كه نظرات و كتابهاي وي تا قرن هفدهم ميلادي در مجامع علمي، مقدس به شمار ميرفت. وي عقيده داشت كه جنين از اتحاد مني با خون حيض تشكيل ميشود و حال آنكه در قرآن كريم همين بس كه اينگونه تذكر ميدهد: «ويسئلونك عن المحيض قل هو أذي فاعتزلوا النساء في المحيض ...2 »
پزشك انگليسي به نام هاروي كه گردش بزرگ خون را كشف كرد (و قبل از وي دانشمندي به نام ابن النفيس گردش كوچك خون راكشف كرده بود) در سال 1651 عقيده داشت كه رحم، جنين را ترشح ميكند. و حال آنكه اين مطلب يك خطاي فاحش علمي است. و طبق فرموده قرآن كريم، رحم قرار مكين براي نطفه است: «ولقد خلقنا الانسان من سلاله من طين، ثم جعلناه نطفه من قرار مكين3» و يا: « ألم نخلقكم من ماء مهين، فجعلناه في قرار مكين4»
در سال 1675 ميلادي، پزشكي بنام مالپيگي عقيده داشت كه جنين به شكل بسيار كوچكي در داخل تخمك قرار دارد و اسپرم وظيفهاي جز فعال كردن تخمك ندارد. و دانشمنداني به نام هام وهوك كه كاشف ميكرسكوپ و اسپرم بودند، عقيده داشتند كه جنين به شكل بسيار كوچكي در داخل اسپرم قرار دارد و تخمك وظيفهاي جز تغذيه و فعال كردن آن ندارد. تا اينكه در قرن هجدهم دو دانشمند به نامهاي ولف و اسپالانزاني آمدند و ثابت كردند كه جنين از نطفه زن و مرد به طور يكسان تشكيل ميشود؛ همان حقيقت علمي كه امروزه شناخته شده است و مسلمانان از زمان نزول قران كريم، آن را در كتاب خدا ميخوانند و همين حقيقت باعث خضوع و خشوع و يقين آنها هر روز بيشتر از روز قبل ميشود: «يا ايها الناس إنا خلقناكم من ذكرو أنثي5» يا « انّا خلقنا الانسان من نطفه أمشاج نبتليه فجعلناه سميعاً بصيراً6»
درهمان زماني كه يك شخص يهودي از پيامبر درباره خلقت انسان ميپرسد و پيامبر (ص) در جواب ميفرمايد: «يا يهودي من كلِّّّ يخلق، من نطفه الرجل و نطفه المرأه7»
در سال 1839 دو دانشمند به نامهاي شوآن و اشليدن، كشف كردند كه بدن انسان مجموعهاي از سلولها است و جنين از سلول واحدي تشكيل يافته كه همان تخمك لقاح يافته است كه تقسيم و تكثير ميشود. يعني در واقع جسم انسان كه تقريباً از صدها ميليارد سلول تشكيل شده، از يك سلول بنام سلول تخم نشأت گرفته است. قرآن هم تكثير سلولي را اساس تكثير حيات ميداند: «انّ الله خالق الحبّ و النوي، يخرج الحيّ من الميّت و مخرج الميّت من الحيّ ذلكم الله فأنّي تؤفكون8»
تقسيم سلولي كه تمايز سلولي ( يا انفلاق سلولي) عبارت بهتري براي آن است، به معني تقسيم و تمايز سلول به دو قسمت مساوي است و اين يك عمل اصلي فيزيولوژي است كه بواسطه آن موجودات زنده تكثير ميشوند لذا خداوند تعالي از خودش با صفت «برب الفلق» ياد كرده يعني سبب زندگي و تكثير آن و سورهاي را با نام «فلق» نامگذاري كرده است.
تا اواسط قرن بيستم، نقش تخمك و اسپرم در تعيين جنسيت ژنتيكي جنين در انسان شناخته نشده بود اما پس از كشف كروموزمهاي جنسي توسط دانشمنداني به نامهاي «ون وينوانتر» و «پانتر» و «تئوليدان» اين پديده شناخته شد. يونانيها معتقد بودند كه تعيين جنسيت با اسپرم مرد است، اگر اسپرم از بيضه راست خارج شود، جنس نوزاد مذكر ميشود و اگر از بيضه چپ خارج شود نوزاد مونث ميشود. و بعضي ديگر گمان داشتند كه اگر جنين در سمت راست رحم رشد كند مذكر ميشود و اگر در سمت چپ رشد كند مؤنث ميشود. ارسطو هم كه معتقد بود فرزند مذكر مربوط به هيجان روحي مرد هنگام آميزش است و اگر فاقد آن باشد، فرزند مؤنث ميشود.
در قرآن كريم به وضوح اشاره شده كه نطفه (چه نطفه مرد باشد چه زن) اساس تعيين جنسيت جنين است كه مذكر شود يا مؤنث: «و انّه خلق الزوجين الذكر و الانثي، من نطفه اذا تمني9» مراحل اساسي تكامل جنين از مرحلهي نطفه امشاج تا مرحلهي علقه، مضغه، عظام و لحم (كه قرآن كريم اين نامهاي علمي را به آنها داده) در واقع با شكل و خصوصيات ميكروسكپي آنها مطابقت دارد با توجه به اينكه در طول همه اين مراحل جنين از چند ميليمتر تجاوز نميكند و علم جنينشناسي كه در نيمه دوم قرن بيستم پديد آمد، چنين وصف قرآني را از طريق ميكروسكوپ تأييد نمود.
احاديث شريفهاي نيز بعضي از اين آيات كريمه را در مورد جنين توضيح ميدهد، مانند تعيين مدت زماني كه در آن اعضاي جنين تشكيل ميشود در اواخر قرن بيستم توسط علم جنينشناسي اين مطلب كشف شد كه لحم و عظام و سمع و بصر و اعضاي جنسي از هفته هفتم بارداري شروع به تشكيل شدن نموده و تا ماه ششم كامل ميشود. و اين مصداقي است براي قول رسول اكرم (ص) كه فرمود:
«اذا مرّ بالنطفه اثنتان و أربعون ليله بعث الله اليها ملكاً فصوّرها و خلق سمعها و بصرها و جلدها و لحمها و عظامها. ثم قال يا رب أذكر أم أنثي؟ فيقضي ربّك ماشاء و يكتب الملك10»
هر گاه چهل و دو شب از انعقاد نطفه بگذرد خداوند فرشتهاي را مأمور ميكند تا آن را صورت نگاري كرده و گوش و چشم و پوست و گوشت و استخوان آن را بيافريند،سپس ميگويد پروردگارا، او مرد باشد يا زن؟ و خداوند آنچه را كه بخواهد حكم ميدهد و فرشته مينويسد.
بنابراين در بسياري از آيات قرآن اعجاز طبي در زمينه جنينشناسي پزشكي به خوبي مشهود است. در اينجا به بررسي اينگونه آيات پرداخته و پس از آوردن نظرات متفاوت در اين زمينه، به نقد و بررسي آنها پرداخته و نظر معتدل بيان خواهد شد. برخي از اينگونه آيات به خوبي نشانگر اعجاز طبي قرآن بوده و برخي ديگر، در چارچوب تعريف اعجاز قرار نميگيرند فلذا ميتوان از آنها به عنوان «شگفتيهاي آفرينش انسان در قرآن» ياد كرد.
1- من علم الطب القرآني، ص 32.
2- بقره/ 222.
3- مؤمنون/ 12 و 13.
4- مرسلات/ 2 و 21.
5- حجرات/ 13 .
6- انسان/ 2.
7- مسند احمدبن حنبل.
8- انعام/ 95 .
9 - نجم/ 45 و 46.
10- من علم الطب القرآني/ ص 36.